وبلاگ شخصی مملی

دست نوشته های یک مرد اینترنتی

وبلاگ شخصی مملی

دست نوشته های یک مرد اینترنتی

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

هنوزم به دل کرکس ها دل می بندی ...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

یه آهنگ رپ گرفتم صداش خیلی قشنگه خوانندش

دارم ازش لذت می برم خداییش

دیشب تا صبح بیدار بودم

یه لحظه دراز کشیدم نزدیک بود خوابم ببره

برم یه دونه نون بربری خش خاشی بگیرم بزنیم به رگ و ریشه بلکم روشن شیم

دو تا نون بربری نزدیکمونه

یک شون خمیر می پزه

ولی اون یکی پفکی میپزه لذت می بری

از خوردنش سیر نمی شی

ما رفتیم یا علی ...

خدانگهدار

کاش دنیا تو دست های من بود ...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

همیشه این سوال اذیتم می کرد

حالا نه اینکه خجالت بکشم یا مشکلی داشته باشم

ولی عصبانیتم بخاطر این بود شاید خیلی از بچه ها دوست نداشته باشن کسی بدونه باباشون چکارست

( تو یه محله ی فقیر نشین زندگی می کردیم )

شاید یکی باباش زندان باشه

شاید یکی باباش آشغال جمع می کنه کارتون جمع می کنه
شخصیت خیلی ها با این سوال خرد شد
البته تنها دلیلی که معلم این سوال می پرسید می خواست ببینه از بابای کدوم شاگرد می تونه سوء استفاده کنه
بگذریم ...
من بابام شاطر نونوایی بود
همیشه باید میرفتم بدون صف برای مدیرمون نون می گرفتم می آوردم !!!
یه همچین اوضاعی ...

کاش کسی یاد معلم ها می داد
اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند
وقتی هنوز احترام به همه‌ی شغل ها را و افتخار به همه‌ی پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند !
حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم می‌خورد بماند

هر کجا سیلی کنی ماله لرونه بچه ی لر بچه ای شیرین زبونه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

دارم آهنگ لری گوش میدم

کلی کیف کردم

نمی دونم چرا از خواب افتادم

ساعت دو خوابیدم ساعت 6 بیدار شدم

اصن یه وضعی

جالب اینه مثه قبلا داغون نیستم

سر حال سرحالم

راه که میرم انرژی از تو جیبام می پاشه بیرون !

برم سریع یه کم انژری پخش و پلا کنم ببینم چجوریاست

خدانگهدار

میشه شب میشه روز میشه فردا ...

بسم الله الرحمن الرحیم

تو اینم چند روزه گذشته اینقد تغییرات داشتم تو رفتار و اخلاقم دیگه کاملا مشهوده  ...

با خدا خیلی رفیق شدم

خیلی با معرفته  کم نمیذاره واست

فقط کافیه لب تر کنی

می بینی رفیقت پات وایساده

دیگه نمی خوام همچین رفیقی رو از دست بدم

تا قبل از این ته دلم به حرفی که میزدم اعتقادی چندانی نداشتم

مثلا دعا می کردم درخواست می کردم یا هر حاجتی داشتم

بهش می گفتم اما خودم می دونستم نمی شه !!!

از کجا ؟

 معلومه دیگه همون اولش تو ذهنم طوری جا انداخته بودم که نمی شه نمی شه نمی شه

ولی اینکه اعتقاد از ته دل باشه که می شه واقعا می شه

خیلی دوست دارم آ خدا اصن عاشقت شدم

هیچ چیزی بهم کمک نکرد بجز خدا ...

بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ چیزی بجز خدا کمکم نکرد

واقعا به عقب که نگاه می کنم می بینم کجاها دستم رو گرفت

کجاها برم گردوند کجاها جونم رو بهم هدیه داد

2 ماه پیش تصادف کردم

زدم به گارد ریل کنار جاده ...

فقط یک ثانیه دورتر بیدار می شدم الان تو خاک خوابیده بودم

داستان که تموم شد هزار بار خدا رو شکر کردم که حتی یه قطره خونم از دماغم نیومد

شاید خیلی ها خدا رو در پول می بینن

اگر پول نداشته باشن می گن خدا عادل نیست خدا ما رو فراموش کرده

اما هیچ وقت کمک های پی در پی خدا رو نمی بینن

از امروز می خوام نمازم رو بخونم

قطعا واسه شکر خدا اصلا کار زیادی نیست

البته کمی و کاستی از خودمونه

چون خدا به نماز ما احتیاج نداره ...

واسه آرامش روحی خودمونه 

می خوام به رابطم با خدا بیشتر فکر کنم خوب رفیقیه ...

خدانگهدار