وبلاگ شخصی مملی

دست نوشته های یک مرد اینترنتی

وبلاگ شخصی مملی

دست نوشته های یک مرد اینترنتی

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

هر چیزی می خوای از خدا بخوای

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا

سلام

یه چند وقتیه دیگه نمی تونم به وبلاگم سر بزنم

یعنی می تونم اما واقعا وقتشو ندارم

شایدم اعصابشو

می خواستم یه تجربه رو براتون شرح بدم و برم

هر چیزی رو از خدا بخوای با عزت بهت می ده

و هر چیزی رو از بنده بخوای با ذلت بهت نمی ده !

من خیلی خار شدم سر این توکل کردن به بنده های خدا

خدا هر بار خار و ذلیلم کرد که برگردم پیش خودش ولی منه احمق نمی فهمیدم

چشم به دست این و اون بود

واقعا اینا در حد حرف نیست

کاملا تجربه کردم این موضوع رو

امتحان کنید ببینید چه جوابی بهتون میده

یا علی

خدانگهدار

شور و حال عشق تو از دلم وا نکشیده

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

کارا زیاد شده دیگه نمی رسم بیام اینجا چیزی بنویسم

این وبلاگ رو خیلی دوست دارم وگرنه با این گردن دردی که الان دارم سمت سایتم هم نمیرم چه برسه به این

یه خبر خوب برای خودم دارم : دی

خوابم درست شد

یعنی الان 11 می خوابم 5 صبح بیدار می شم

کاملا حالم ردیف شده

شب بیداری پوست آدمو می کنه

حتی اگه کل روز رو هم بخوابی درست نمی شی

برم یه چای بزنم ببینم دنیا دست کیه !

فعلا ذت زیاد ! ( در کوچه و بازار به عذت زیاد ذت زیاد نیز می گویند ) : دی

حرکتو داشتی ؟

دل نبند که تش تلخیه می شه مثل من نفس تخلیه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

امروز رفتم خواهر زادم رو دیدم

همه می گن شبیه منه

آره خداییش خوش قیافه بود مثه داییش : دی

ما دو سه ساعتی اونجا بودیم

انگار نه انگار خان داییش اومده تخت گرفته بود خوابیده بود

قدیما یه احترامی میذاشتن به بزرگترها

الکی الکی بزرگتر شدیم ها

خیلی باحاله ولی آدم حس خوبی بهش دس میده

برم بگیرم بخوابم

جفت جفت داره ازم میره

یا علی

خدانگهدار

یه روزی کیانو میارم اینجا اینو ببینه بخنده ...

ای جونم من این حس قشنگو به تو مدیونم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

امروز واسم روزه خاصیه !

خان دایی شدم

یه پسر کاکل زری به خونوادمون اضافه شد

ایشالله زیر سایه ی پدر و مادرش بزرگ شه

هنوز ندیدمش ولی صد در صد شبیه داییشه دیگه : دی

ببخشید حواسم نبود خان داییش نه داییش !

یعنی از بچگی آرزو داشتم خان دایی بشم

چراشم نمی دونم نپرس !

اولین نوه ی پدر و مادرمه

اسمش از قبل گذاشتن .... کیان !

دایی قربونش بره

حس خوبیه احساس مسئولیت بیشتری می کنم نسبت به قبل

فعلا برم

خدانگهدار

تحمل کن یه روزی این دوری می میره

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

نمی دونم چرا دلم امروز آشوبه

از صب که بیدار شدم صب که نه تقریبا ساعت 12 دلشوره دارم

دلیلشم نمی دونم

خیلی وضعیتی بدیه

تا حالا این شکلی نشده بودم

قلیونم نیست بزنیم یکم ریلکس کنیم

بابام داره فوتبال می بینه برم اونجا شاید یکم بهتر شدن

امروز روز فوتبالیه ها

هم برا قرمزها

هم برا آبی ها

من که طرفدار هیچکدوم نیستم

اصن حیف وقت که بذاری واسه فوتبال : دی

خدانگهدار